بيانيه توهين آميز جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) عليه حجت الاسلام عليخاني

اينجا آخر خط است!

آن روز كه دانشجو لقب گرفتيم و از جانب رهبر فرزانمان به مطالبه همه جانبه عدالت محور ماموريت يافتيم، نيك مي دانستيم راهي دشوار و پرحادثه در پيش رو خواهيم داشت. با اين همه با اتكاء به مولايمان علي(ع) برآن شديم تا بيت المال مسلمين را ولو كابينه همسران ديوزگان سياسي كشورشده باشد، باز بستانيم و پاسدار حق و انصاف و عدالت باشيم؛ مفسدان سياسي و اقتصادي را به مردم كه صاحبان حقيقي انقلابند، معرفي كنيم و منافق طينتان عمروعاص سرشت را رسوا نمائيم.

يقيناً كسي كه به عنوان نماينده مردم بر كرسي مجلس شوراي اسلامي تكيه مي زند، مي بايست صالح و امانتدار اعتماد مردم باشد. آنان كه تنها به حفظ خويش و خاندان خويش و منافع خويش مي انديشند و يا مصالح حزبي و بانديشان را در چهارچوب نهادهاي قانوني كشور دنبال مي كنند، نه سزاوار مجلس شورايند و نه سزاوار مردمي كه پاره هاي قلبشان را در راه حفظ انقلاب و آرمان هاي مقدس جمهوري اسلامي تقديم كرده اند. آنان كه هم از توبره مي خورند و هم از آخور؛ با همه جناح هاي سياسي طرح بازي مي ريزند؛ با گرگ ها مي رقصند و شكمهاشان را از لقمه حرام بيت المال سير نگه مي دارند، اگر مسووليتي هم بيابند، مصيبت بر مصيبت مردم خواهند افزود. آنان كه از امام و انقلاب دم مي زنند و لباس پيامبر هم بر تن مي كنند؛ اما در پنهان معامله هاي پشت پرده و زد و بندهاشان موضوعيت پيدا مي كند؛ آنان كه به گفته خودشان التزام به اسلام و قانون اساسيشان زير سوال است، بايد به مردم معرفي شوند و پرده از چهره نفاق آلودشان كنار زده شود. مردم حق دارند، بدانند پيرامونشان چه مي گذرد. حق دارند بدانند پشت عكس ها و مصاحبه ها و سخنراني ها و بذل و بخشش هاي تبليغاتي كانديداهاي شهرشان چه منافعي نهفته است. با ايمان به اين حق مسلم، پاي به ركاب نهاده ايم و تا محاكمه حقوقي و رسمي اوباش واقعي شهر از طريق مجاري قانوني كشور، از پاي نخواهيم نشست.

در كشور اسلامي سوگند دروغ و وعده هاي پوچ و توخالي شرعي شده است!نماينده بويين زهرا و آوج روزي به اسم جلاله پروردگار سوگند ياد مي كند كه اگر هاشمي رييس جمهور نشود، استعفا خواهد داد: « من به وا... قسم مي خورم كه اگر.... استعفا مي دهم.» و چه استعفايي!!! شايد مردم را نادان و احمق فرض كرده بود. شايد هم پايبندي به اصول ديني چندان هم از نظر ايشان مهم نيست! مي گفت: « دعا كنيد احمدي نژاد بميرد تا مشكلاتمان حل شود. » چقدر راي و انتخاب مردم از نظر ايشان محترم است!دلش براي مردم مي سوخت يا شايد هم، سفره اش خالي مانده بود. در مرام علي(ع) نان اضافه اي براي طلحه و زبير كه هيچ؛ براي برادرش عقيل هم نبود...

روبهان دندان تيزكرده بودند تا منصب و رتبه اي بالاتر براي خويش و خاندان خويش فراهم كنند. گمان مي كردند قاضي شهر مثل هميشه چشم خواهد پوشيد و راه براي كسب كرسي هاي بالاتر هموار خواهد شد. حال آنكه چنين نشد. شوراي نگهبان بر مبناي ميثاق خويش عمل كرد و مصالح ساختگي و سفارش هاي ديگران را كنار نهاد و اين شد كه بي صلاحيت ها به خاطر عدم التزام به اسلام و قانون اساسي رد شدند؛ اما كار اينجا تمام نشد. تازه آغاز راه است!

از يك سو رسانه هاي نوچه صفت، تملق ها مي بافند و از شيخ مفسد، مدرس مي سازند؛ تا شايد فضاي تبليغاتي را به نفع خويش ببندند. رد صلاحيت ها را در حد دعواهاي جناحي تقليل مي دهند و بهانه هاي واهي و تمسخرآميز براي حفظ آبروي خويش مي بافند. گرگند و لباس پشمي بره به تن كرده اند. همان ها كه آنقدر فقيرند كه بايد با مقاله و تحليل روزنامه ديگر، صفحات خويش را ببندند. قرآن بر سر ني مي كنند و سوابق انقلابي و رنج هاي زندان را پيش مي كشند! طمع كاران ديروز چه مظلوم شده اند. فريب مي فروشند و ياوه مي بافند. بازار گرم است؛ راي مي خريم!

آن روز كه مراد و پيرمان رخت برمي بست آنقدر بصيرت داشت و با خط خويش بر پيكره تاريخ حك كرد:« من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسي و اسلام نمايي بعضي افراد، ذكري از آنان كرده و تمجيدي نموده ام، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شده ام. آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود و ميزان در هر كس حال فعلي اوست.» وقتي به بيان خود امام(ره) ، تمجيد امام(ره) نمي تواند براي هميشه تاريخ ملاك درستي افراد قرار گيرد، چگونه است كه هرزه نويسان، خاطرات نه چندان شفاف انقلابي كانديداشان را ضامن بقاي دوست مي كنند؟ بازهم فريب؟ چه كسي است كه از نامه نگاري ها و باج خواهي هاي عليخاني بي خبر باشد؟ چه كسي است از مفاسد اقتصادي و راي خريدن ها چيزي نشنيده باشد؟ هنوز گمان مي كنيد مردم اسير دغل بازي شما خواهند شد؟ دانشجوي دكتراي حقوق دانشگاه هاوايي كجاست؟ شمايي كه از تقوي سياسي سخن مي گوييد و سجاده ها آب مي كشيد، حال آنكه تكبر و خودشيفتگي وجودتان را فرا گرفته است. حال آنكه خود نه بويي از انصاف داريد و نه تقوي. حنايتان در اين ديار ديگر رنگي ندارد. شما هم ميز محاكمه را تجربه خواهيد كرد. امام فرمود:« ميزان در هر كس حال فعلي اوست.» ما هم با ترازوي عدالت و حق همه را مي سنجيم.

شرح داستان، مجالي بيش از اين مي طلبد. هماناني كه روزي جاسوس هسته اي را پناه دادند، امروز مطابق شنيده ها، پناهگاه بي صلاحيت هاي مفسد شده اند. زمان امتحان شوراي نگهبان فرارسيده است. صاحبان قدرت مي تازند تا باز هم ورق را به ميل خويش بگردانند. آمده ايم تا با تمام وجود عدالت را فرياد كنيم و سوگند ياد كنيم كه نخواهيم گذاشت خون پاك شهدايمان ملعبه دنيابازي عياشان شود. نه جيره خوار احزابيم و نه از دنياي سياستمداران توشه اي داريم. عهد بستيم تا حقايق را با مردم، سينه به سينه بگوييم و از مجاري قانوني تا آخرين لحظه حق را مطالبه نمائيم. دين فروشان بدانند:" اينجا آخر خط است."

وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون